اشکها فرصت تفکر را مي گيرند .. اشکها غم ها را از سينه بيرون مي کشند و به دست نسيم روزگار مي دهند تا در پس آن فراموشي را براي ما هديه بياورند و من و تو تنها امروز را به فردا مسپاريم و فردا از براي دريافت ديروز شکايت نمي کنيم ... هر چند تمامي شب عزاداري تمامي روز است اما در پس اين همه سياهي صداقت را جستجو مي کنم ..... و به دنبال عشق مي گردم .... اما انگار در سياهي ها غرق شده و من تنا شده ام

سلام گلم ...کاش ميشد سرنوشت رو از سر نوشت ...کاش ميشد روزها رو به عقب برگردوند ...اما افسوس امروز دردي از گذشته رو کم نميکنه گلم ...قدر لحظه لحظه ي زندگي رو بدون ...موفق باشي عزيزم

زندگي باور ميخواهد . . . آن هم از جنس اميد . . . که اگر سختي راه، به تو يک سيلي زد. . . يک اميد از ته قلب به تو گويد. . . که خدا هست هنوز...

؟؟؟ توکل بر خدا داشته باش

مي گويي يک نفر اينجا
اين گل سرخ را بوييده است
يک نفر اينجا بوي بوسه مي دهد
يکي از ميان شما خواب ستاره ديده است
ما مي ترسيم
خاموشيم
نگاهت مي کنيم
فقط يکي از ميان ما آهسته مي پرسد:
سردت نيست؟!
بفرما کنار سنگچين روشن رويا!
همه ي ما اهل همين حوالي غمگينيم،
نگران آسمان اخم کرده بي کبوتر نباش
فردا حتما باران خواهد آمد.

====
هر کجا هستي باش
آسمانت آبي
و تمام دلت از غصه ي دنيا خالي ...!

سلام دوست من
بهترين ها رو برات آرزومندم

هيـــــــــــــــــــــــــي روزگار...پَ شما هم ناراحتي......مرگتو خواستي؟...مگه تولدتو خواسته بودي که حالا مرگتو ميخواي؟... با ناراحتي به جايي نميرسيد...فقط تنها درمونش يه دل سير گريه کردنه...موفق باشيد