شوخی زیبا
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
زیبا بود
امّا
... شوخی بود !
... ... حالا . . .
تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !
تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
زیبا بود
امّا
... شوخی بود !
... ... حالا . . .
تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !
تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است
? ? ?
? براے دوستم ?
عجب خراب آبادیست اینجا ! این دنیا .. همین حوالے
یکے دلَش بند ِ دلے .. آ?? هم دلے کہ دلَش بند ِ دیگریست !
یکے سکوت میکند و بغض میخورد .. یکے هم (...)
یکے هم ... !!
میدانے دوستم
این خراب آباد بے آبادی .. ارزشِ اشک هایت را ندارد کہ هیچ
نگذار بگرید چشما?? ِ آهوییَت !
کہ اشک باید راز دار (!) باشد ..
در ِ دلت را باز کـ?? .. از صاحبش خواستم پناهت باشد ..
? اِلاّ بذکــر الله تطمئن القلوب
باران که میبارد یاد تو می افتم
لحظه هایم جان میگیرد
و دلم را بسوی تو روانه میکنم...
نمیدانم چه برقی در نگاه توست
که با هر لحظه دیدنت آرام میشوم!
باران که میبارد نگاهم به هر طرف میچرخد
تو را در آستانه ی چشمانم میبینم!
گوشه ای مینشینم و به جایی خیره میشوم
باران که میبارد دلم عاشق تر میشود!
ابر نگاهم فرو میریزد و گونه هایم خیس میشود...
نه از بی کسی و نه از هجوم تنهایی
بلکه از شوق دیدار روی تو جاری میشود...
باران که میبارد همه چیز جز تو
از یادم فراموش میشود..
آرامگاه حقیقی ما در خاک نیست
در سینه کسانی است که
فراموشمان نمی کنند ..............!
پُــرم از اشـــکــ...
آنــقـَــدر کــه
دنـیـــــا بـایـد چتـــر بر سـَرش بگیـــرد
بـا احـتـیــــاط مـرا ورق بِـزند ...
"من" یک دختر اما "خودم" هستم!!
صبور و عجول! سنگین، مغرور با پیچیدگی ساده!
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست...
و برای آنان که چهره های رنگ شده را می پرستند نه سیرت آدمی...
هیج ندارم...!!
حوالی من برایشان توقف ممنوع است...
ولی برای کسانی که لایق باشند بی آنکه بخواهند جـــآن هم می دهم