عطش
لطیف آب نوازش می کند پایم را/دیدگانم بسته/دست هایم را از هم گشوده ام/نرمی نسیم دریای جنوب گیسوانم را به بازی گرفته/سبک/رها/آزاد
/جسمم/روحم/عطشس دارد/
قصد پرواز دارد.............................
عقیق سرخ خورشید در امتداد افق دارد غرق می شود و من ایستاده ام........
ایستاده ام.....................
اندیشه ام ساعتها/روزها/سالها از من دور شده است...................
بازی امواج دریا/برخورد سنگ صخره ای با دست نوازشگر آرام دریای جنوب/گذز سبک نسیم ملایم مطبوع/هارمونی روح و جان..........................
ایستاده ام....................
قصد پرواز دارم.......................
جسمم/روحم/عطش دارد...................
خورشید غرق شده است/ساعتیست که غرق شده است/ومن همچنان...........................
دلم می خواهد تن را بسپارم به امواج مهربان خلیج/می دانم مرا با خود نخواهد برد...................
اندیشه ام کمی آرام گرفته/تنها کمی/اما فکر زیبای تو مرا رها نخواهد کرد....................
دوستت دارم تا آخر دنیا...............